سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سرگرمی و داستان
در وبلاگم داستان های عبرت انگیز میگذارم تا جوان ها را ازعاقبت کارها اگاه سازم امیدوارم خوشتون بیاید 

عده ای راهزن در بیابانی کمین کرده بودند و هر روز به کاروان ها دستبرد می زدند و مسافران را هم می کشتند.پادشاه و وزیر و سردارانش هم هر کار می کردند و هر نقشه ای می کشیدند سودی نداشت و راهزنان باز دست به دزدی و جنایت می زدند و از سپاهیان هم کارى بر نمی آمد.سر انجام یک روز یک پیرمرد به کاخ پادشاه رفت و به او گفت:من نقشه ای دارم که اگر آن را بپذیری راهزنان نابود می شوند. پادشاه خوشحال شد و پرسید:نقشه ات چیست؟ پیرمرد پاسخ داد:دستور بده ده خروار سیب حاضر کنند. پادشاه بی درنگ دستور حاضر کردن سیب ها را داد و پیرمرد از پادشاه خواست که سه شیشه ی بزرگ زهر هم آماده کند.وقتی زهر حاضر شد پیرمرد همه ی سیب هارا زهرآلود کرد و بعد به پادشاه گفت:حالا دستور بده سیب ها را بار ده شتر کنند و به محلی که راهزنان کمین کرده اند ببرند.پادشاه دستور پیرمرد را اجرا کرد و شتربانان به راه افتادند و پیش از این که به محل راهزنان برسند پشت یک تپه پنهان شدند و شتر ها را رها کردند.شتران جلو رفتند و راهزنان از کمین گاه بیرون پریدند و با دیدن ده شتر با بار سیب خوشحال شدند و شتر ها را گرفتند و سیب ها را از پشت آن ها پایین آوردند و با اشتها و لذت شروع به خوردن سیب ها کردند اما هنوزچند لحظه ای نگذشته بود که همه ی آن ها افتادند و مردند.


[ جمعه 91/10/29 ] [ 6:25 عصر ] [ سجاد ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

عاشق طرفدارام هستم
موضوعات وب


تعبیر خواب آنلاین


لینک های ویژه

جستجوگر

امارگیر حرفه ای سایت

آرشیو مطالب
 welcome
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 18
کل بازدیدها: 20230

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس

..::Tafrih2Web::..